ساعت 5 صبح بود، تلفن که زنگ خورد با نگرانی از جا بلند شدم. در همان خواب و بیداری، گوشی را برداشتم. صدای گریه بود و هق هق. وجودم سراسر ترس و سوال شد که چه اتفاقی افتاده است. لحظاتی بعد با همان حال گریان گفت: «هادی، هادی... مرد». گریه امانش را برید و دیگر ادامه نداد. باور نمی کردم، همین 2-3 روز پیش بود بعد از پیروزی برابر تراکتورسازی در تبریز با همدیگر خوشحالی می کردیم و امیدوار به آینده پرسپولیس بودیم. - به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از مهر، این بخشی از صحبت های یکی از بازیکنان پرسپولیس بعد از شنیدین خبر فوت ناگهانی هادی نوروزی کاپیتان تیمش بود ...